| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
مردی در ساحل رودخانهای نشسته بود كه ناگهان متوجه شد مرد دیگری در چنگال امواج خروشان رودخانه گرفتار شده است و كمك میطلبد. داخل رودخانه شد و مرد را به ساحل نجات آورد، به او تنفس مصنوعی داد. جراحاتش را پانسمان كرد و پزشك را به بالینش آورد. هنوز حال غریق جا نیامده بود كه شنید دو نفر دیگر در حال غرق شدن در رودخانهاند كمك میخواهند. دوباره به رودخانه پرید و به زحمت آن دو نفر را هم نجات داد. اما پیش از آنكه فرصت پیدا كند صدای چهار نفر دیگر را كه در حال غرق شدن بودند، شنید. بالاخره آن مرد آن قدر قربانی نجات داد كه خودش خسته شده و از پا افتاد. ولی صدای فریاد كمك از طرف رودخانه قطع نمیشد. كاش این مرد خیرخواه چند قدمی به طرف بالای رودخانه میرفت و متوجه میشد كه دیوانهای مردم را یكییكی به آب میاندازد. در این صورت این همه انرژی صرف نمیكرد به جای رفع معلول به مبارزه با علت میپرداخت و جان افراد بیشتری را نجات میداد.